سرگشتگی

غریب را دلِ سرگشته با وطن باشد

سرگشتگی

غریب را دلِ سرگشته با وطن باشد

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

امشب قبل از خواب صدایی در من زمزمه های پیوسته داشت: باید مغلوب شوی... مغلوب، مضطر است. تا مضطر نباشی باران نمی بارد. 

خدایا من تلاشم را کردم

آنچه در توانم بود به کار بستم برای انتخاب درست

من اعتماد کردم، نه به چند حرف و سخن، بلکه به وعده ی تو.

حالا هم از دیگری انتظاری نیست‌. پناه، خود تویی. نگذار قلبم بلرزد. نگذار احساس فریب خوردگی و بی دستگیر بودن کنم. 

خودت کفایت کن. مغلوب شده ام...‌ 

  • حنانه ــ