سرگشتگی

غریب را دلِ سرگشته با وطن باشد

سرگشتگی

غریب را دلِ سرگشته با وطن باشد

با من صنما دل یکدله کن!

يكشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۸، ۰۸:۵۶ ب.ظ

هوالعزیز

امروز در میان آشفتگی، درست همان زمان که می گفتم: خدایا چرا همه چیز تا این حد پیچیده است؟! خدایا چه کسی جز تو می فهمد که چقدر حال همه ما پیچیده است؟، به ذهنم رسید که در منظر خدا هیچ چیز پیچیده نیست. همه چیز در بسیط ترین حالت است. این ماییم که حقایق را نمی فهمیم و در دام پیچیدگی می افتیم. در همین احوال بودم که مصرعی از مولوی خواندم؛ با من صنما دل یکدله کن...

 انگار این مصرع که از ناکجا آباد ذهن آمد و پریشان حالی ام را زدود، خطابی به صنم واره‌ی «من» بود، از جانب او. و من مانده ام که از صنمِ خویش بودن تا دل را با او یکدله کردن، به قرینه ی مصراع بعدی، عجب راهِ صعبِ دلخواهی است..

ولی خب، ما را چه به این تفاسیر عرفانی!

#هذیانات

  • ۹۸/۱۱/۱۳
  • حنانه ــ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی